مرثیه امام علی غ

#مرثیه 

#غزل 


خانه با رفتنت ای یار به هم ریخته است

شهر بی حیدر کرار به هم ریخته است


پدرم نبض زمان بودی و با رفتن تو

سحر و روزه و افطار به هم ریخته است


هرکسی دید پدر، حال مرا گفت به خویش:

دختر فاطمه بسیار به هم ریخته است


بستر خالی تو گوشۀ این خانه پدر

علتی شد که پرستار به هم ریخته است


بودنت مایۀ آرامش و آسایش بود

حال با رفتن تو کار به هم ریخته است


حَسَن غمزده را بیشتر از زخم سرت

قصۀ سینه و مسمار به هم ریخته است


حرفی از کوچه نباید بشود پیش حسین

چون که با گفتنش هر بار به هم ریخته است


صحبت از کوفه و بازار و اسیری کردی

از همان لحظه علمدار به هم ریخته است


گفته ای کوفه میارند مرا طوری که

همه ی کوچه و بازار به هم ریخته است



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها